
فوتبالی که شاه بازی کرد. گزارشگر قرمز است یا آبی ؟
یادداشتی بر کتاب «تو در قاهره خواهی مٌرد»کتاب شایسته تقدیر جایزه جلال سال 94
«تیم ملی فوتبال ایران در آخرین بازی خود به مصاف کره جنوبی رفت. این بازی میتواند موجب صعود مستقیم ایران به جام جهانی شود.
بازیکنان تیم ملی ایران در این بازی عبارتند از: رحمان احمدی، سید جلال حسینی،خسرو حیدری، امیر حسین صادقی، پژمان منتظری، هاشم بیکزاده، آندرانیک تیموریان، جواد نکونام، مجتبی جباری، مسعود شجاعی، رضا قوچان نژاد .
کره جنوبی نیز با نفرات زیر به میدان آمده است:جونگ سونگ ریونگ، کیم یونگ وون، کیم کیهایی، جانگ هیونسو، کیم چانگ سو، جی دونگ وون، لی، میونگ جو، سون هنگومین، کیم شین ووک، لی دونگ گوک .
ورزشگاه: بیگ کراون / شهر : اولسان / دما : 25 درجه سانتیگراد و جمعیت انبوه تماشاگران. کره ای ها تند و تیز شروع کرده اند و توپ در زمین ایران است. ایران...ایران...ایران
رضا قوچان نژاد در آفساید قرار گرفت.آفساید...آفساید...آفساید
حمله تند و تیز کره ای ها از سمت راست. کرنر برای این تیم. کرنر ...کرنر... کرنر
کرنر کره ای ها از راست، توسط رحمان احمدی مهار شد.
دوباره سانتر کره ای ها از راست. شوت سرضرب بازیکن کره ای در قلب محوطه جریمه ایران، به شکل خطرناکی راهی اوت شداوت...اوت...اوت.
خطای قوچان نژاد بر روی مدافع کره ای. توپ در زمین کره.
توپ زیر پای بازیکنان کره در زمین ایران.
حمله کره ای ها بی ثمر ماند.
نفوذ مسعود شجاعی از سمت چپ، نیمه کاره ماند. نیمه کاره...نیمه کاره...نیمه کاره

حمله مجدد کره ای ها از سمت راست، با سانتر خطرناک این بازیکن همراه شد. توپ از جلوی صورت رحمان احمدی عبور کرد و به گوشه سمت راست زمین رفت.
شوت بلی دونگ گوک از پشت محوطه جریمه ایران، با تسلط توسط رحمان احمدی مهار شد.
رحمان احمدی باروحیه و با اعتماد به نفس نشان می دهد.
باز هم حمله کره از سمت راست. کرنر برای کره جنوبی کرنر...کرنر...کرنر
کرنر خطرناک بازیکن کره از سمت راست، با ضربه سر تیموریان دفع شد.
برتری مطلق در این بازی از آن کره جنوبی است. بعید است که ایران بتواند با این شیوه، نود دقیقه دروازه اش را بسته نگه دارد. باید دید کی روش طرحی برای حمله دارد؟ حمله...حمله...حمله
شوت به سمت دروازه توسط بازیکان شماره 12 . شوت ... شوت...شوت
بازی به پایان رسید...»
این گزارشی از یک بازی فوتبال است. حتما خواهید گفت چه ربطی به این کتاب دارد. خیلی هم بی ربط نیست.
این گزارشگری که بازی بالا را گزارش داده است به همه چیز اشاره کرده است. به کرنر، به شوت، به حمله، به اسامی بازیکنان و حتی به اوت.
اما در یک بازی فوتبال باید از گل ها و نتیجه نیز صحبت کرد. ولی در این گزارش اثری از آنها نیست.
حتی هیجان گفتن گل ...گل ....گل هم مهم است. ممکن است تیم خودمان گل بخورد و گل خورده اش را کم ارزش جلوه دهیم ولی گلی که به حریف می زنیم را دائم یادآوری نماییم.
عجب گلی می زنه نکونام، ... عجب گلی می زنه... عجب گلی بود...
گزارشگر کار مهمی انجام می دهد و یقینا بی طرف نیست.
حتما باز می پرسید چه ربطی به کتاب دارد؟
کتابی که در موردش صحبت خواهیم کرد نویسنده ای دارد اهل فوتبال با مدرک شهر سازی و علاقمند به تاریخ که به دلیل علاقمندی به تاریخ این کتاب را نوشته است.
کتاب همان گونه که خود نویسنده گفته است داستان زندگی شاه ایران است در سال 1344 و به همین بهانه به زندگی او از تولد تا مرگ پرداخته است.
آنچه در مورد این کتاب می توان گفت این است که نویسنده چون دل خوشی از اشرافیت و زندگی خانوادههای اشرافی و همچنین تشریفاتی مانند برگزاری جشنهای دو هزار و 500 ساله نداشته است از همین زاویه به زندگی شاه نگریسته است و به عبارتی به نقد و بیان زندگی شاه در زمینه اشرافیت او پرداخته است.
پر واضح است بر همین اساس نتوانسته و یا نخواسته است که به موضوعات مهم تر در زندگی شاه بپردازد و همین امر باعث انعکاسی نامتناسب از زندگی شاه شده است.
نکته مثبت و بعدی اینکه کتاب با انقلاب هیچ دشمنی ندارد و در هیچ جایی از سطور کتاب به انقلاب اسلامی تعرضی نمی شود ولی در همین نگاه مثبت و غیر معارض با انقلاب، یک نکته منفی نهفته است؛ کتاب خودش را موظف ندانسته است حتی به اندازه کلیههای متورم احمد شاه که چند باری به آن اشاره می کند و ساعتهای قدم زدن او در پاریس، به بزرگترین و موثر ترین انقلاب تاریخ معاصر بپردازد.
در هیچ جایی از کتاب کمترین اشاره ای به انقلاب اسلامی که سرنوشت ساز ترین واقعه تاریخ زندگی شاه است نمی کند. اگر شاه می خواست برای آقای حمید رضا صدر در مورد کتاب نکته ای بنویسد شاید می نوشت:
«توی فلان فلان شده، به چه حقی ما را «تو» خطاب کردی، مگر ما رفاقتی با تو داشتهایم، مرده شور کتابت را ببرند که از این انقلاب اسلامی خمینی و طرفدارانش هیچی تویش نیست. انقلابی که ما را بی خانمان کرد و به تبعید فرستاد. اتفاقا برای اینکه تو حالیت بشود سرنوشت من با هیچ یک از آدم هایی که مقایسه ام کرده ای مشابه نیست، همین کافی است که هیچ کدام از آنها خمینی نداشته اند. خودش برای ما افتخاری است که حریفمان تک بوده است. در ضمن «تو» و زهرمار...زهرمار...زهرمار»
بعد از این مزاح و بر همین اساس با دوستان مختلف کتابخوان و کارشناس،که کتاب را خوانده بودند ساعتها گفتگو کردم و آنها بر خلاف من معتقد بودند که کتاب فقط در مورد یکسال زندگی شاه یعنی سال 1344 است و طبیعی است که به انقلاب اسلامی توجه ای نکرده باشد ولی نویسنده محترم کتاب جناب آقای حمید رضا صدر نظر دیگری دارد و معتقد است که کتاب، زندگی شاه از کودکی تا مرگ است، خودتان بخوانید:
«این رمان از چهار فصل بهار، تابستان، پاییز و زمستان تشکیل شده است. وقایع داستان از نوروز 1344 آغاز میشوند و تا یکسال بعد و فروردین 1345 ادامه پیدا میکنند. همانطور که میدانید، محمدرضا شاه نوروز سال 44 در کاخ مرمر ترور شد اما از این واقعه جان سالم به در برد. داستان این رمان رفت و برگشت زمانی دارد. برای مثال در بخشی به تاجگذاری رضاشاه پهلوی در بخش دیگری هم به سلطنت رسیدن محمدرضاشاه روایت شده است.
«تو در قاهره خواهی مرد» داستان زندگی محمدرضا شاه پهلوی از کودکی تا مرگ است. البته تکنیکی که در نگارش این اثر از آن بهره بردم کمی با دیگر کتابهایم تفاوت دارد و زبان این داستان کمی پیچیده است.
این رمان را به نشر زاوش سپردهام [ ناشر فعلی کتاب نشر چشمه است!!] و امیدوارم تا زمان برپایی بیست و هفتمین نمایشگاه کتاب تهران منتشر شود. من از دوران کودکی از مقوله اشرافیت و زندگی خانوادههای اشرافی، همچنین تشریفاتی مانند برگزاری جشنهای دو هزار و 500 ساله دل خوشی نداشتم و این دلیلی برای نگارش «تو در قاهره خواهی مرد» بود.
محمدرضاشاه شخصی ترسو بود که توهم قدرت داشت و اطرافیانش هم به این موضوع معترف بودند. مطمئنم انتشار این کتاب به مذاق سلطنتطلبان خوش نمیآید و «تو در قاهره خواهی مرد» به یقین با واکنش آنها روبهرو خواهد شد. من زندگینامههای زیادی خواندهام و از آنجایی که فروپاشی پهلوی میتوانست دستمایه نگارش یک رمان جذاب قرار بگیرد، این کتاب را نوشتم.
عنوان نخست این رمان «تهران 44» بود و پس از مدتی نام «یکسال با شاهنشاه» را برای آن برگزیدم و البته پس از مدتی و با مشورتی که از دوستانم گرفتم، نام «تو در قاهره خواهی مرد» را برایش انتخاب کردم. گمان میکنم این نام بار داستانی بیشتری به کتابم میدهد.»
نکته دیگری که در این کتاب و بیشتر این قبیل کتاب ها آدمی را آزار می دهد ترسو خواندن و ضعیف و قابل ترحم شمردن شاه است.
آیا این شاه ضعیف و تحت فشار از همه سو، و ترسو نبود که دستور تشکیل ساواک را داد؟ آیا همین شاه ضعیف نبود که دستور تیر باران صدها و هزاران نفر را داد؟ همانی نبود که امام را تبعید کرد؟ و مردان و زنان و کودکان بی گناه را در کف خیابان های تهران و قم و دیگر شهرها صرفا برای بقای سلطنت خود در خون خود غلطاند؟
البته بر اساس شواهدی که از شاه به دست آمده است این شاه ترسو همان است و البته دلیل همه کارهای او نیز ترسش بوده است.
متاسفانه کاستی ناخواسته یا نادانسته کتاب بی توجهی به همین موارد است.کتابی که به قیراط قیراط الماس های تاج مرصع شاه و شهبانو توجه کرده است و مغازه طلاسازی تاج شاه و آدرس آن را در پاریس و نام صاحب مغازه و تعداد الماس ها و .... را مورد توجه قرارداده است، هیچ اشاره ای به کشته های فیضیه و دستگیری و تبعید امام نمی کند، هیچ اشاره ای به کاپیتولاسیون نمی کند، هیچ اشاره ای به تکه تکه کردن آیت الله سعیدی نمی کند،به شکنجه های ساواک و ...
البته واضح است نمی توان به همه موارد در یک کتاب پرداخت ولی انتخاب گزینشی و رتوش شده از زندگی شاهی که باعث و بانی عقب افتادگی مردم و کشور و وابسته کردن همه چیز مملکت به غرب و آغازگر و مروج فساد و غرب گرایی است به نوعی تطهیر بخشی از خیانت های اوست هر چند به بخشی دیگر از خیانت های او اشاره شده باشد.
نکته دیگری که در کتاب به نهایت نامتناسب و غیر واقعی پرداخته شده است میزان فساد و عیاشی و زن بارگی شاه و اطرافیان و بی ناموسی عمومی کاخ و کاخ نشینان است. در کتاب صرفا در دو مورد گذرا به این موضوع که یکی از بخش های اصلی وجود شاه و اطرافیان او و خاندانش است سخنی به میان آمده است.
چیز دیگری که ما در کتاب نمی فهمیم چرایی عاقبت شاه است؟ چرا عاقبت شاه و امثال او تبعید است و غربت و مرگ و تنهایی و ... .کتاب به این نکته توجهی نداشته است و خواننده با مثال های نادرست و مقایسه هایی که شاه با کندی، ناصرالدین شاه، شعبان بی مخ، ملک حسین و شاه عربستان میشود به اشتباه می افتد.
ریتم کتاب تند است و تند است و تند و تکرار و تکرار و تکرار، یکی از ویژگی های کتاب است. اگر تکرار های بعضا بی معنای کتاب نبود شاید 100 صفحه از صفحات کتاب کاسته میشد. به عنوان مثال بیش از دویست مورد در ابتدا یا انتهای جملات کلمه ای تکرار شده است و البته کلمه های با تکرار بسیار مثل تبعید و فرار و ... و جملات مکرر در صفحات مختلف نیز وجود دارد که البته می توان سبک نگارش کتاب که گویا از کتابی انگلیسی اقتباس شده است را یکی از ویژگی های کتاب دانست که می تواند از دید برخی نکته قوت و یا ضعف کتاب باشد.
یک نکته دیگر کتاب بزرگ نمایی ترورها و مخالفتها علیه شاه است. در رابطه با مخالفتهایی که می شود معلوم نمی شود علت چیست و خواننده تصور می کند اینان با شخص شاه مشکل دارند و از طرفی دیگر خراب کاریها و زیاده خواهیهای اطرافیان شاه مثل خواهر ها و برادرها است که البته شاه با همه موافقت میکند. به نوعی نویسنده میخواهد القا نماید که شاهی ضعیف و ترسو از داخل و خارج تحت فشار بوده است و اگر همراهان او و اگر مخالفان او با او صحیح برخورد می کردند این عاقبت او نمی شد.
به نظر من این کتاب را می توان یک گزارشِ فوتبالیِ کم هیجانِ مستندِ رتوش شده و گزینشی از زندگی محمدرضا پهلوی دانست. علی رغم اینکه نویسنده و ناشر، آن را رمان می دانند کمتر به رمان شباهت دارد و بیشتر به کتابی تاریخی و مستند شبیه است و با نظرداوران جایزه جلال موافق هستم که کتاب بیش از آنکه رمان باشد، یک اثر مستندنگاری است.( در این زمینه اختلاف زیادی وجود دارد)
خواندن کتاب برای کسانی که در زمینه زندگی دو شاه نگون بخت پهلوی مطالعات خوبی دارند چندان جذاب نیست و برای کسانی که با زندگی خاندان نامبارک و ضد اسلام پهلوی و تاریخ انقلاب اسلامی آشنایی درستی ندارند قابل پیشنهاد نیست ولی می تواند برای آشنایان با تاریخ معاصر کتاب جذابی باشد.